.آب ،بابا.. ، نان ، کمبود
چشمهای بابا ، تندیسی از غم بود
آّب ، بابا ، نان ، نداشت
بابا مرد ، ((از بس که جان نداشت))
آّب ، من ، مامان ، گریان
گشنه ، روسپی ، مامان ، عریان
آن مرد ، باداس ، مامان ، بی جان
یتیم خانه ، من ، کلاسِ ، گیجان
کاش ، بابا ، هنوز ، جان داشت
زندگی ، لبخند ، هنوز ، جریان داشت.
این نظر توسط majidaidin در تاریخ 1391/1/8/2 و 15:55 دقیقه ارسال شده است | |||
<-CommentGAvator-> |
سلام خیلی قشنگ بود از نگاه ودید ت در مورد فاصله های طبقاتی و مشگلات زندگی لذت بردم راه چاره چیست بجز باهم بودن و هماندیشی؟ |
این نظر توسط Alone girl در تاریخ 1391/1/2/3 و 12:21 دقیقه ارسال شده است | |||
<-CommentGAvator-> |
سلام وب خوبی داری به من هم سر بزن موفق باشی |
این نظر توسط عاشق تنها در تاریخ 1391/1/1/2 و 16:52 دقیقه ارسال شده است | |||
<-CommentGAvator-> |
بد بخت بابا ![]() وبلاگ شما خیلی زیباست به ما هم سر بزن ![]() من لینکت کردم شما هم ما رو با عنوان حسرت دوری لینکم کن |