مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام،،،
مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با
یــک جمـــــلـــه
یـــک لبـــــخـنـــد،،،
بــه بــازی میـــــگیــــری
... ... ... مــــــیگـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت، شـــیطنـــت هــــایت
و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم
... مــــــیگویند ســــاده ام
اما تـــــو این را باور نکن
مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم،
همیـــــــــن!!!!
و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد...
این نظر توسط ~¤```~عشق دروغین~```¤~ در تاریخ 1391/1/15/2 و 0:31 دقیقه ارسال شده است | |||
<-CommentGAvator-> |
سلام دوست من چه می شد اگر هیچ کاری نمی شد ؟ نـگـاهـی اسـیر نـگـاری نمی شد چه می شد که دل را نمی آفریدند ؟ و یا عشق در قلب جاری نمی شد چه می شد که دلها به یغما نمی رفت ؟ کـسی در کـمـین شـکاری نمیشد چه می شـد که در اجـتماع گلـستان علف جای گل سر شماری نمی شد ؟ چه می شد به جای شقایق در این باغ گـیـاهـان هـرز آبـیـاری نمی شد چه می شد حرامی نمی بود در باغ ؟ به گلچـین بی رحـم یـاری نمی شد چه می شد که صیاد و دامی نمی بود ؟ قـفـس ، جـایـگـاه قـنـاری نمی شد چه می شد بـرای فریب درختان زمستان هوایش بهاری نمی شد ؟ چه می شد سیه ماهی کوچک ما گرفـتار در جـویبـاری نمی شد ؟ چه می شد که میخانه ها باز می شد ؟ عسس ، دشمن میـگساری نمی شد چه می شد که سیبی نمی چید دستی ؟ هوس ، مایـه ی بد بیـاری نمی شد چه می شد کمی فکر می کرد آدم ؟ و اسـباب این شـرمـساری نمی شد سر سنگ نادان اگر می شکستند دلِ آینــه زخـمِ کـاری نمی شد دروغ است «کیوان» و ناهید و پروین اگر دل نمی خواست، کاری نمی شد |